آثار و نوشته های من

تفاوت افراطی گری دینی با علم

بحث بر سر رابطه ی میان علم و دین بحث امروز و دیروز نیست و با ظهور جمهوری اسلامی هم ایجاد نشده . چنین بحثی صرفا هم مربوط به رابطه میان اسلام و علم نیست بلکه در قابی بزرگتر بحث میان علم و دین در سراسر جهان به خصوص در قرن های اخیر در دنیای مسیحیت هم در جریان بوده است .عده ای که مخالف دین هستند می گویند دین راه پیشرفت و تفکرات بشر را می بندد و عده ای هم معتقدند بعضی از علوم فایده ای برای بشر ندارند و فقط حرف می زنند و تاثیری بر زندگی بشر نمی گذارند . بنابراین هردو گروه سعی می کنند یکدیگر را حذف کنند و در طول تاریخ چنین حذف هایی وجود دارد .
اما باید گفت مخالفت با دین و مذهب  مخالفت با مردم است مثلا در ایران اکثریت مردم شیعه هستند و این به نوعی هویت مردم را تعیین می کند و در آمریکا نود درصد مردم خدا باور هستند .در مقابل ضدیت با علم هم بی فایده است مثلا زمانی مردم مخالف تئوری داروین مبنی بر تکامل تدریجی بودند ولی اکنون نظریات او در دانشگاهها تدریس می شود .
این طور به نظر می رسد که راه حل ، ایجاد آشتی میان علم و دین و به روز شدن هردو آنهاست، مانند حرکت های سیاسی که هرگاه دولتی بر خلاف ملت خود حرکت کند ، ناگزیر آن دولت به زمین خواهد خورد . ممکن است در کوتاه مدت با خشونت بتواند عده ای را سرکوب کند ولی همان خشونت سند محکومیت آن نظام سیاسی خواهد بود .
ابن سینا می گوید خرد مبتنی بر مشاهده و عقل نقّاد جزو آفریده های خداست واگر از آن بهره نجوییم به کفران نعمت دچار شده ایم ولی موضوع اینجاست که ممکن است ما از طریق این خرد علمی به دستاوردهایی برسیم که با تصورات ما با دستورات و عقاید مذهبی ناسازگار باشد در این صورت ما نه باید خرد را وا بگذاریم و نه مذهب را  بلکه باید فرصت بدهیم تا این دو در زمانی مقتضی به آشتی برسند .ولی اسلام آقای خامنه ای تاب مقاومت در برابر خرد نقّاد را ندارد .البته این تقابل فقط مربوط به اسلام نمی شود بلکه به مسئله ی تجدد یا نوگرایی هم برمی گردد که خردگرایی رکن اصلی تجدد است. در اروپا نیز دعوای اصلی تجدد خرد در برابر وحی است. کلیسای قرون وسطی هم می خواست بگوید فقط یک کتاب وجود دارد که مقدس است و مرجع تمام حقایق مورد نیاز بشر در دنیاست و تنها مرجع تحلیل این کتاب هم کلیساست تا حدی که نمی گذاشتند کتاب مقدس به زبان های دیگر ترجمه شود و حتی اولین مترجم این کتاب در قرن چهاردهم در انگلستان اعدام شد. زیرا کلیسا می خواست مدعی منحصر به فرد این حقیقت الهی باشد. مفهوم ولایت فقیه هم دقیقا همین است. یک نفر و عده ای از اطرافیانش مدعی هستند که حقیقت الهی که به گمانشان حقیقت برتر است را نمایندگی می کنند و از این رو خرد نقاد انسان ها بی گمان مخالف دیکتاتوری اسلامی آنهاست. در اروپا نیز این جنگ رخ داد و حتی فردی چون گالیله را به دلایل عقاید علمی اش محکوم کردند. امروز هم دعوای جمهوری اسلامی با علم بازتاب و تکرار همان دعواست اما به شکل دیگر. باید گفت یک نفر می تواند کاملا متدین باشد و دانشمند هم باشد ولی هرگز نمی تواند خرافی و افراطی باشد و دانشمند هم باشد. خیلی از دانشمندان قرن بیست و بیست و یک مانند انیشتین در زندگی خصوصی خود متدین بودند. بنابراین دین با عقل علمی تعارضی ندارد اما می شود گفت جنبه ی فردی و خصوصی دارد. نه مثل جامعه ایران که می خواهند به زور همه چیز را لباس دین و اسلام بپوشانند. این دین تعبدی و تعصبی هست که با علم در تعارض است.
همانطور که گفته شد در آمریکا نود درصد مردم به خدا اعتقاد دارند ولی هرگز رئیس جمهور نمی آید دستور بدهد که باورهای مذهبی شخصی را تبدیل به حکم روزگار کند یا دستور نمی دهد تمام علوم طبیعی را تعطیل کنند ولی در ایران مدافعان آقای خامنه ای اعلام کردند که در فیزیک و بیولوژی هم باید به دنبال علوم اسلامی بگردیم. کاری که در شوروی سابق در زمان استالین انجام شد و علم بیولوژی را به مدت چهل سال به  انزوا کشاندند. اختلاف دموکراسی با جامعه ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ایران همین است که افراد در آمریکا حرف خود را بر اساس عقیده ی خود می زنند و از آن دفاع می کنند و حتی برای آن به دادگاه می روند ولی در ایران یک نفر شب می خوابد وصبح می گو.ید علوم اجتماعی در مردم بی دینی می آورد و جز این نیست که این علوم را تهدیدی برای حکومت دیکتاتوری خود می نامند. درست کاری که در سالهای 59 تا 62 خورشیدی در ایران رخ داد که از آن به انقلاب فرهنگی یاد می شود و تعبیر جمهوری اسلامی از آن به پاکسازی دانشگاه از اساتید غربی بود و با هدف اسلامی گری قرار بود محتوای علوم انسانی و اجتماعی منطبق بر ارزش های اسلامی باشد که اکنون هم برنامه ی افق 1404 خورشیدی با دیدگاه اسلامی سازی علوم در دستور کار دولت است.
اما همگان واقفند که حذف انتگرال از کتاب های ریاضی دبیرستان ، کاهش ساعات تدریس زبان انگلیسی در مدارس ، حذف آموزش الفبای زبان انگلیسی در کتابها به بهانه تبدیل آموزش زبان از تئوری به عملی، پیشنهاد تدریس زبانهای عربی ، چینی و روسی در مدارس برای از انحصار در آمدن تمرکز بر زبان انگلیسی و به اصطلاح خودشان، توسعه سبد انتخاب دانش آموزان در زبانهای خارجی، تنها دست آویزهایی است که دولت جمهوری اسلامی ایران از آنها جهت علم زدایی بهره می جوید و این درحالی است که در تدوین کتب درسی نیز به جای هم اندیشی با کارشناسان علوم مختلف ، از روحانیون مذهبی نظرخواهی می شود. تا جایی که فردی روحانی مانند علی ذوعلم با انتصاب مستقیم از جانب رهبری ، رئیس  سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ایران و معاون وزیر آموزش و پرورش ایران می شود و هدف از تغییرات ایجاد شده در کتابهای درسی را تأمین دیدگاههای ولایت فقیه معرفی می کند. او در برنامه ای تلویزیونی با عنوان نظام آموزشی و گام دوم انقلاب تغییرات جدید کتابها را منطبق با تأکیدات رهبر جمهوری اسلامی ایران و اهداف چهل ساله ی دوم دانست.
علم زدایی در ایران به حذف عامدانه ی سرفصل های درسی که نام بردیم خلاصه نمی شود. در حقیقت آموزش علم ایران در قرن گذشته به صورت تزریق مقداری دانسته های علمی به ذهن دانش آموزان بوده که کاربردی برای آنها وجود ندارد و این با خود علم که منجر به جهان شناسی و دخل و تصرف در دنیا و کنترل تغییر آن می شود در تضاد است. مهم تر از همه علم باید به ما تفکر روش مند و انتقادی را بیاموزد که این همان چیزی است که در نظام آموزشی ما غائب است. اکنون هم به جای همه ی اینها آموزه ها و دانسته های اسلامی و حتی سیاسی را به جای اصل علم به ذهن دانش آموزان تزریق می کنند که خود دانش آموزان هم این بحران در آموزش را درک می کنند. مثلا می گویند فلان مطلب را برای چه باید یاد بگیریم. این سوال نشان می دهد که تفکر و کاربرد دانش که به عنوان علم می آموزیم غائب است و اهداف آموزشی برای خود یادگیرندگان هم مبهم است. حذف انتگرال از کتب درسی که از مباحث مهم و پایه ای محاسبات در علم ریاضیات است، شاید بتواند به طور سمبلیک نشان دهنده ی این موضوع باشد که نظام آموزشی تحت سلطه حکام دینی در ایران علاقه ای ندارند جوانان به علوم روز دنیا که منجر به نوگرایی و تقابل با افکار پوسیده ی مذهبی افراطی می شود، دست یابند و حذف اینچنین مباحثی از کتب درسی و جایگزینی آنها با دروسی مانند آشنایی با شهید حججی و سردار سلیمانی یا جایگزینی اشعار حافظ و سعدی و ادبیات کهن فارسی با اشعار شاعران حکومتی و حذف سوابق روسیه در دخالت در تاریخ ایران و به جای آن گنجاندن جنایات آمریکا در کتب درسی به بهانه ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی ، همه در جهت تضعیف علم و فرهنگ و ادبیات ایران است. حال این سوال به ذهن می رسد که آقای خامنه ای که می گوید در چهل سال دوم انقلاب با حذف برخی مباحث علمی اضافی از کتب درسی مطابق سند تحول بنیادین آموزش و پرورش باید بر سبک زندگی تمرکز کنیم، آیا مشاهده نمی کند که حاصل صرف بودجه های هنگفت برای ترویج سبک زندگی مورد نظر نظام فقط این بوده که تفکر خلاق و منتقد را از بین برده و نتیجه ی معکوس داشته تا جایی که در هیچ دوره ای از تاریخ آموزش و پرورش ایران مصرف مواد مخدر و الکل در میان دانش آموزان به این مقدار زیاد نبوده است. لذا بازبینی در نظام آموزشی ایران الزامی است چرا که این تفکر و ایدئولوژی دینی تحمیلی به آموزش و پرورش نتیجه ای ندارد و فقط به تضعیف علم و به انزجار کشاندن معلمان می انجامد و منجر به واپسگرایی جامعه ی ایران می گردد و ایران را به جولانگاه افراد مذهبی  افراطی تبدیل می کند تا جایی که حتی طلبه های حوزه علمیه این حق را به خود می دهند که در علم پزشکی هم دخالت کنند و به درمان بیماران کرونایی با طب اسلامی بدعت گذاشته شده در حوزه علمیه بپردازند. اینجاست که باید گفت علم و دین باید در خدمت انسان باشند و مانع تجدد و نوگرایی و پیشرفت نشوند وگرنه موانعی بر سر راه زندگی انسانها خواهند بود و این با قوانین حقوق بشر نیز در تضاد است. چراکه حقوق بشر در مقابل تکالیف بشر قرار می گیرد. تکالیف بشر همان هایی است که از جانب خدا در قالب واژگان مذهبی می گنجد ولی حقوق بشر چیزهایی است که افراد به دلیل شهروندی خود به دست می آورند و تمام حکومت ها از جمله حکومت جمهوری اسلامی ایران که می خواهند حقوق بشر را از شهروندان خود سلب کنند از این می ترسند که قوانین جهانی و کنوانسیون ها در صورت اجرا قدرت تامه ی آنها را از دستشان در آورند و لذا برای تداوم و بقای خود در علم هم دخل و تصرف می کنند و مانع تنویر افکار عمومی می شوند تا بتوانند راحت تر حکمرانی کنند.

طاغوت اسلامی

آه از این جمهوری ننگین اسلامی

آه از این بیداد و وای از ظلم و ویرانی

آه از دانشجوی آزاده ی بیدار زندانی

صدفغان از فقر ، از تبعیض ، بی نانی

نوجوان کوله بر را جان به لب آمد

نِی زسرمای زمستان بلکه از طاغوت اسلامی

گَشته اَموال وطن مایملک یک عدّه ی جانی

آتش افروزان بیگانه  زِهَر آیینِ انسانی

گَشت دنیا غرق اَفسوس و پریشانی و حیرانی

از هزاران کُشته ی آبان ، به جرمی که نمی دانی

هر ندای حق طلب ، باشد زِ اَشرارِ خیابانی

از خزر تا تنگه ی هرمز به چنگالش گروگانی

می زند بر طبل جنگ این لشگر مَلعونِ عُدوانی

مفتخر امّا  به نا اهلیِ سردارش  ،  سلیمانی

خون ایرانی مباح و حافظ سوری و لبنانی

آسمان و خاک  ایران نیست ایمن بهر ایرانی

واژگون کردند با موشک هواپیمای اوکراینی

ناجوانمردانه نامیدند آن را خبط انسانی

کودکان سیستان غرقه به سیل و نابسامانی

او به زور و زَرخریده عدّه ای ، بهر سخنرانی

می کشد تاریخ بر رویت به زودی خط بُطلانی

ای نه جمهوری ، نه اسلامی ، نه ایرانی !  

باورهای خرافی مذهبی و تاثیر آن بر کودکان

اهداف مقاله:

1)      تعریف دین و مذهب
2)      چرا خرافات به دین و مذهب وارد می شود ؟
3)      گروه هدف در تبلیغات مذهبی و اشاعه خرافات چه کسانی هستند و خرافات چه تاثیری براین افراد دارد؟
4)      چطور تبلیغات خرافی مذهبی حقوق انسانی افراد را نقض می کند ؟

روز جهانی مذهب : این روزمراسمی است که هرساله در سومین یکشنبه ماه ژانویه با تشکیل کنفرانس های مختلف
در برخی از کشور ها با حضور مردمی از ادیان مختلف برگزارمی شود . این روز اولین بار در سال 1950
توسط جامعه  بهاییان آمریکا جشن گرفته شد و به رسمیت شناخته شدو هدف آن جلب توجه مردم دنیا به یگانگی و وحدت میان ادیان بود و اینکه بتوان از مذهب در راه وحدت بشر گام برداشت چراکه خداوند مرجع و اساس تمامی ادیان است .

تعریف دین: دین در اصطلاح به قانون الهی اتلاق می شود که برای صاحبان عقل و فکر ( بشر) آمده است و دربرگیرنده اصول و فروعی می باشد .

تعریف مذهب : مذهب نیز در لغت ، معانی مختلفی دارد مثلا به معنای طریقه و روش و یا به معنی رأی و اعتقادی است که  بر اساس آن فعلی را انجام می دهند.
در واقع دین ، مفهومی عام است و مذهب مفهوم خاصی از دین می باشد. مثلا اسلام عام است و شامل همه ی فرقه های اسلامی می شود ولی مذاهب منشعب از دین اسلام علاوه بر اعتقادات مشترک اسلامی ، اعتقادات خاصی دارند که دیگر مذاهب ندارند. مانند تفاوت های شیعه و سنی. بر این اساس گاهی یک دین شامل چند مذهب می شود. البته امروزه مذهب ودین مترادف یکدیگر بکار برده می شوند.
در زندگی روزمره به غیر از مشغولیت ها ، انسان نیازمند ارتباط قلبی یا درونی و یا می توان گفت ماورائی است که با آن بتواند بر چالشهای زندگی غلبه کند. به این نوع ارتباط  و باور و مسیرهایی که افراد در یک دین پیش میگیرند ، مذهب گفته می شود که اعمال و تشریفات خودش را دارد.
بیش از نود درصد مردم دنیا نوعی مذهب دارند. چرا که بعد از ملیت ، مهمترین عامل شکل گیری هویّت انسان مذهب است.  البته برخی ازمذاهب چیزی جز لیست بایدها و نبایدها نیستند که انسان برای مقرب درگاه خداوند بودن ، موظف به پیروی از آنهاست.دو نمونه از این مذاهب اسلام و یهودیت است که اسلام پنج اصل دارد و یهودیت ده ها دستور و سنت دارد که باید نگه داشته شوند. سایر مذاهب هم بیشتر تمرکز بر انجام تشریفات دارند تا اطاعت از یک سری قوانین. مانند بودایی ها و هندو ها و یا مسیحیان کاتولیک. به طور کلی می توان گفت مذهب واقعی نه بر اساس قانون است و نه بر اساس تشریفات بلکه مذهب حقیقی رابطه با خداست.
البته نباید این نکته را نادید گرفت که ادیان و مذاهب در طول تاریخ از منتقدان و افرادی که دیدگاه عقلانی به آنها داشته اند جدا و چه بسا از آنان ترسان بوده اند و این تنها منحصر به دین اسلام نمیشود و زندگی گالیله دانشمند معروف ، مصداق این موضوع است.
با توجه به تعاریف ارائه شده می پردازیم به کشور ایران که گفته می شود حکومت دینی دارد. در حالی که همگان واقف هستند که حکومت دینی ، امری ناممکن است چرا که دین دولتی می شود و عملا به ابزار قدرت در دست حکّام تبدیل می شود و برای حکمرانی بر مردم مسلما قوانین و احکام ساختگی به جای قوانین کاربردی در جامعه اجرا میشود که نه تنها اسلامی نیست بلکه بدترین نوع ستم بر مردم و سوء استفاده از باورهای آنان است.
این همان جایی است که پای خرافات به دین باز می شود و هر بلایی بر سر مردم به اسم دین می آید به نام حکمت تمام می شود و چون حاکمیت مقدس است ، مجالی برای تعقل و نقد باقی نمی ماند و اینگونه ، حکومت برای بقای استبداد خود افکار عموم مرد را از مسائل پایه و اساسی دین ، به امور بی اهمیت و ساختگی معطوف می کند به طوری که تمام جوانب زندگی افراد را فرا می گیرد. در حالی که دین فقط بخشی از زندگی انسان است نه همه آن و در باورهای دینی تقدّس مختص ذات خداست و بقیه ی تقدس ها ساختگی است. در واقع خرافات به چیزی گفته می شود که سند و مدرکی نداشته باشد و بدون اینکه ریشه و اصلی داشته باشد افراد به آن معتقد باشند که گاهی یک فرد تصورات ذهنی خود را در جامعه گسترش می دهد و گاهی یک حکومت برای کسب منافع به ترویج خرافات در بین مردم می پردازد و با توجه به اینکه کودکان و نوجوانان نسل جدید و جوان یک جامعه و پرورش دهندگان نسل بعدی جامعه هستند ، این گروه را هدف قرار می دهد.
نظر به اینکه آموزش و پرورش در تربیت کودکان جامعه نقش کلیدی دارد و آنچه در کودکی آموخته شود در ذهن افراد نقش می بندد و ملکه ی ذهن آنها می شود و مسیر فکری آنها را تعیین می کند می توان به این نتیجه رسید که گروه سنی هدف افکار خرافی همیشه کودکان و نوجوانان هستند و دست و پنجه نرم کردن با خرافات آنان را از مسیر تعقل و پرسش گری دور می کند و به جای استفاده از مذهب به هدف گفتگو با خالق و اتصال به نیروی لایتناهی دقیقا برخلاف جهت هدف مذهب و درست در مسیرهایی قرار می گیرند که در تضاد کامل با یکتاپرستی است و چه بسا موجبات بزهکاری را نیز در آنان افزایش می دهد.
مطابق تحقیقات روانشناختی افرادی که اعتماد به نفس پائین دارند ، به نیروهای خود اعتماد ندارند ، با زندگی واقعی در ارتباط نیستند و احساس می کنند تسلطی بر زندگی نداشته و نمی خواهند مسئولیت تصمیمات خود را برعهده بگیرند ، بیشتر به سمت خرافات گرایش دارند و این افراد سعی می کنند برای همه ی امور طبیعی ، علل ماوراء الطبیعه پیدا کنند و به مسائلی مانند جادو ، فال ، سِحر ، وِرد و ذکر روی می آورند و چون اطلاعات کافی ندارند در بسیاری از موارد مرز بین مذهب و اینگونه خرافات را نمی توانند از هم تشخیص بدهند. از موارد بسیار خرافات مذهبی در میان ایرانیان می توان به چند مورد اشاره کرد : قمه زنی ، قفل یا پارچه سبز بستن به ضریح امامزادگان جهت رفع حوائج ، یا ریختن پول و نذورات به داخل ضریح امامزادگان و یا انداختن نامه و عریضه به درون چاه ها ، مرده پرستی و تضرع و گریه و زاری برای رسیدن به حوائج دنیوی و اخروی و یا ایجاد تقدس برای افرادی که به هر شکلی در دفاع از کشور جان خود را از دست داده و یا در راه بسط ایدئولوژی حکومت جمهوری اسلامی ایران کوشیده اند. تا جایی که حتی داستان های ساختگی در مدح ایشان بر روی منبرها و سخنرانی ها و مداحی ها گفته می شود.
مسلما کودکان و نوجوانان ایرانی که در مرحله شکل گیری شخصیت و تعیین هویت خود در معرض چنین افرادی در جامعه قرار می گیرند و رسانه ها ، تریبون ها و آثار مکتوب تماما در خدمت ترویج چنین افکاری به شستشوی مغزی آنها می پردازند ، ناخواسته وارد این محلکه می شوند و با این تفکر بزرگ می شوند که تو در مقابل تثدیری نوشته شده قرار داری و همه چیز از قبل برایت تعیین شده و چون دین به معنای تسلیم تام در برابر معبود است باید خاضعانه راضی و قانع باشی و دائما به او القا می شود که باید در تضرع و گریه برای بزرگان دین باشی تا به بهشت بروی زیرا سعادت تو نه در این دنیا که در دنیای دیگری رقم خواهد خورد. از سوی دیگر اجازه ی پرسش گری و تحقیق و جستجو و یافتن چرایی این مطالب به کودک و نوجوان داده نمی شود  و پرسش در مورد ماهیت مطالب مذهبی خود ، نوعی خط قرمز می باشد و بدین سان ابراز هر نوع عقیده پیرامون آن سرکوب می شود و حتی شک کردن در صدق آنها منجر به هلاکت و جهنم سوزان خواهد بود. پرورش کودکان و نوجوانان با چنین نگرشی ، افرادی را می سازد که اعتماد به نفس برای پرسش گری و بیان عقاید خویش ندارند و به راحتی در برابر سرکوب سر فرود می آورند و به دنبال حقیقت وقایع اطراف خود نیستند و به نوعی فرهنگ تسلیم در برابر پدیده های اجتماعی دچارند. این افراد منتظرند که معجزه ای رخ بدهد و بدون هیچ تلاشی و با توسل و تضرع و نذر و آجیل مشکل گشا ، مشکلاتشان حل شود. کاملا واضح است که سود این تجارت کثیف ، به جیب حاکمانی می رود که دنیای مردم را تباه می کنند تا بهشت را در دنیای دیگر عرضه دارند و این چنین سرمایه های ملی را به یغما ببرند و افراد را از حقوق اولیه شهروندی محروم کنند و به راحتی بر نسلی که خودشان آنها را با این افکار نخ نما به حاشیه کشانده اند ، حکومت کنند و به جای نجات جان مردم از هزاران گرفتاری کوچک و بزرگ اجتماعی آنها را به زهد و تقوی و تذهیب نفس تشویق کنند که نتیجه اش می شود افرادی با خواسته های سرکوب شده و خشم های فرو خورده که با هر تلنگری دست به خشونت می زنند و اتفاقا برای انجام هرگونه بزهکاری خودشان را پشت نقاب مذهب پنهان می کنند تا به امیال خود دست یابند. چنانچه شاهدیم که تفکیک جنسیتی و تربیت مذهبی خرافی و افراطی که در ایران صورت می پذیرد هرگز تضمین کننده ی پرورش افراد با ایمان و درست کار نبوده و نیست. کما اینکه اخبارهای مختلفی از بزهکاری و انحراف اخلاقی مذهبیون مطرح جامعه ایران وجود دارد.
درصد زیادی از کودکان و نوجوانان ایران زمین به افسردگی دچار هستند و این حاصل به زور خوراندن مذهب به آنان است. تلویزیون را که روشن می کنند تمامی کانال ها به جنگ و خونریزی و انتقام و روضه و گریه و سخنرانی های مذهبی می پردازد و گاهی سریالی اگر از تلویزیون پخش می شود محتوایش حزن و اندوه و فقر و بیچارگی است. گویی شادی و تفریح بر کودکان و نوجوانان و این نسل حرام است. این همان اتفاقی است که برای کودکان و نوجوانان دهه شصت افتاد.
با ورود اینترنت آگاهی نسل جدید نسبت به قبل افزایش یافته و دید بهتری نسبت به مسائل اطراف خود به ویژه نگرش های مذهبی ساختگی و خرافی دارد. اما کنکاش در مسائل دینی با سانسور ، فیلترینگ و یا حتی عدم چاپ و عرضه ی کتاب های نوشته شده با این مضمون مواجه می شود و کودکان و نوجوانان پرسش گر و کم اطلاع با تعمیم این موضوع به اصل مذهب به این نتیجه گیری می رسند که کلا مذهب خرافه است. بنابراین کاملا از دین گریزان می شوند و عده ی دیگری که در خانواده های مذهبی بزرگ می شوند و یا خودشان گرایشات مذهبی قوی تری دارند ، تبدیل به افراد مذهبی دُگم و متعصبی می شوند که فرهنگ گفتگو را نمی شناسند و می خواهند مذهب را به زور به دیگران بخورانند. بدین سان جامعه دچار دو دسته گی می شود و نمونه ی آن وقایع آبان ماه 1398 است که عده ای برای مطالبات اجتماعی خود به اعتصاب و تظاهرات پرداختند و سرکوب شدند و جزو اشرار و کفار و خارج شدگان از دین و دیانت و معاندان جمهوری اسلامی ایران معرفی شدند و عده ای دیگر که تمام تریبون های تبلیغات مذهبی در دستشان است از سوی رهبر جمهوری اسلامی ایران مردم واقعی و دین داران خطاب شدند و به خیابان ها آمدند و گروه دیگر را محکوم کردند.
در صورتی که بنا به ماده دو اعلامیه جهانی حقوق بشر ، همه ی افراد فارغ از مذهب ، نژاد و عقایدشان باید از حقوق و آزادی های یکسانی بره مند باشند و طبق ماده هجده اعلامیه جهانی حقوق بشر هر کس حق دارد از آزادی فکر و مذهب و یا حتی تغییر مذهب برخوردار باشد. این در حالی است که در اصل سیزده قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از مذاهب دیگر مانند زرتشتی ، کلیمی و مسیحی یاد شده است که می توانند آزادانه به امور دینی خود بپردازند ولی در عمل مشاهده می کنیم نه تنها حقوق این اقلیت های مذهبی در حمهوری اسلامی ایران نقض می شود بلکه میان خود مسلمانانِ شیعه نیز دو دستگی ایجاد شده است و اینگونه موجب آشفتگی اجتماعی و هرج و مرج کنونی ایران شده است و کودکان و نوجوانان ایران زمین را از حق داشتن دنیایی زیبا و آزاد مطابق با ماده ی 28 اعلامیه جهانی حقوق بشر و حق امنیت اجتماعی  مطابق با ماده بیست و دو اعلامیه جهانی حقوق بشر و صدها حقوق مادی و معنوی دیگر محروم ساخته است و در نهایت حاکمان مذهبی به اهداف شوم خود می رسند و به قول معروف تفرقه می اندازند و حکومت می کنند و از آب گل آلود ماهی می گیرند و به سودجویی و ثروت اندوزی می پردازند و با دور کردن افکار کودکان و نوجوانان از راه درست تفکر ، مانع توسعه جامعه از لحاظ علمی و اقتصادی می شوند و پتانسیل کاری جوانان را به انفعال و پوچی کشانده و روحیه ی تلاش و تحقیق را تضعیف می کنند و برای موجه جلوه دادن چهره خود هر روز هیزم بیشتری به آتش خرافات مذهبی و تبلیغات پیرامون آن می ریزند تا شاید مردمی را که دنیایشان و کودکی و نوجوانی و بهترین روزهای عمرشان را تباه کرده اند ، به گفته خودشان به بهشت برین رهنمون شوند.

به یزدان که ما گر خِرَد داشتیم                   کجا این سرنجام بد داشتیم

✍شعر زنهار
دشمن همه جا صف به صف اِستاده است ، زنهار
شیطان سببِ رکودِ ایران است ، زنهار
محکم نگرفتی تو اگر روسری ات را
دین چون سر زلفینِ تو بر باد است ، زنهار
مردان و زنان هرگز یکجا ننشینند
دانید که این صحبتِ اضداد است ، زنهار
همسایه بُوَد پیش تر از عهد و عیالت
غافل مشو از غزّه ، فلسطینی و لبنان ، زنهار
بَزم و طَرَب و شادی و موسیقی و آهنگ
اینها همه زافعال حرام است ، زنهار
هرجا که بُوَد پهن بساطِ غم و اندوه
خیرِ دو جهان توِ در آن است ، زنهار
با فقر و گرانی و تورّم که بسازی
اَجرِ تو جنان و حور و قلمان است ، زنهار
گر قیمتِ بنزین به فضا رفت و غذا از سر سُفره
این ماحصلِ دولت تدبیر و امید است ، زنهار
بُرده شده میراث وطن جمله به یغما
این یُمنِ سپاهِ پاسِبان است ، زنهار

جمهوری اسلامی ایران حامیِ ضعیفان
منظورِ نظر بسیج و گُردان است ، زنهار
گُلگون شده کوی و برزن از خونِ جوانان
اینها همه کذب و جمله اوهام است ، زنهار
گر در سرت اندیشه ی نو داری ، پاداش تو اعدام
این بَهرِ مهارِ خیلِ اشرار است ، زنهار
این قصه که می خوانی ، چل سال شده تکرار

اینها همه نقضِ حقّ انسان است ، زنهار
آزادی
آزادی ! چه واژه ی غریبی ، نه راستی آن را در نام میدان ها و کوچه های ایران دیده ام. اتفاقاً چند روز پیش در یکی از همین میدان های آزادی جوانی را به دار آویخته بودند و مردم با آزادی همراه کودکانشان برای تماشایش پیش آمده بودند. پدرها و مادرها به بچه هایشان و جوانان به یکدیگر نشانش می دادند و می گفتند : ببین ! سزای دهانی که بی موقع باز شود این است !
اما افسوس که نمی دانستند او اتفاقاً دهانش را به موقع باز کرده بود و فریاد زده بود ، کو آزادی ؟؟؟
در همین اثنا بود که مجری تلویزیون آمد و با یکی از افراد حاضر در آنجا ترتیب مصاحبه ای را داد. سؤال این بود . نظر شما درباره ی مجازات افراد اغتشاشگر چیست ؟
مرد با کمی مِنّ و مِن شروع کرد و گفت من فقط می گویم اگر جلوی چشمان زن و بچه ی مردم نباشــــد ...
کارگردان مصاحبه را قطع کرد و به آن آقا یاد داد که نه جانم. اینجا بایست و بگو : ما واقعاً از اینکه نیروهای خدمتگذار ملّت با اینکار باعث امنیّت جامعه می شوند تا زن و بچه ی مردم بتوانند در جامعه آزادانه رفت و آمد کنند خیلی سپاسگذاریم و اینها همه از درایت رهبر و از برکات جمهوری اسلامی ایران است .
مصاحبه تمام شد.
جنازه ی اعدامی را پائین آوردند. مردم تک تک  به اطراف پراکنده شدند. هر یک با خود می گفتند : خوب شد به سزای عملش رسید. ما هم یادمان باشد حرفی نزنیم کــــــــه ... .
من اما پای رفتن نداشتم. حیران بودم ،
این جنازه ی اعدامی است که برای دفن برده می شود یا جسد آزادی ...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جریان‌هایی که حتی قهرمانان المپیک شنا به مقابله با آن قادر نیستند/نحوه شناکردن در کانال‌های آبی

معاون پژوهش و فناوری پژوهشگاه ملی اقیانوس‌شناسی و علوم جوی با بیان اینکه جریان‌های شکافنده در همه آب‌های شمال و جنوبی کشور وجود دارد...